محسن صفایی فراهانی را تقریبا کمتر کسی است که نشناسد؛ خیلی ها او را بهعنوان چهره فوتبالی به خاطر دارند. صفایی فراهانی در سال های ١٣٧٧ تا ١٣٨١ رییس فدراسیون فوتبال ایران بود و کارشناسان عرصه ورزش می گویند «مدیریت او، فوتبال ایران را به سمت حرفه ای شدن هدایت کرد.»

محسن صفایی فراهانی را تقریبا کمتر کسی است که نشناسد؛ خیلی ها او را به عنوان چهره فوتبالی به خاطر دارند. صفایی فراهانی در سال های 1377 تا 1381 رییس فدراسیون فوتبال ایران بود و کارشناسان عرصه ورزش می گویند «مدیریت او، فوتبال ایران را به سمت حرفه ای شدن هدایت کرد.»
به همین دلیل، برخی از اقشار مردم با شنیدن نام صفایی فراهانی عنوان می کنند «جای او در فدراسیون فوتبال خالی است.»
او البته در حوزه اقتصاد نیز فعالیت داشته است. قائم مقام و معاون طرح و برنامه وزات صنایع سنگین در زمان وزارت هادی نژادحسینیان و سابقه مشاور وزیر نیرو و قائم مقام وزیر اقتصاد را نیز در کارنامه دارد. در مجلس ششم نیز نماینده مردم تهران، عضو کمیسیون برنامه و بودجه و سخنگوی کمیسیون تلفیق بود.
صفایی فراهانی معتقد است که «اقتصاد ایران در شرایط بسیار پیچیدهای قرار دارد و میراثی که بر این دولت مانده، میراث بسیار بد و سنگینی است.» به گفته وی، «هم اکنون یک اقتصاد بنجل نصیب یک دولتی شده و فرار از آن کار سنگینی است، بنابراین اگر دولت در طول 4 سال اول خود بتواند از دست این اقتصاد جان سالم به در ببرد، شاهکار کرده است.»
آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگو با محسن صفاییفراهانی در کسوت یک کارشناس اقتصادی است.
در حال حاضر اقتصاد ایران در شرایط پساتحریم قرار دارد و دولت باید از فرصتهایی که در این دوران به دست می آورد، استفاده کند تا اتفاقی که در دولت قبلی افتاد و به عبارتی، تمامی فرصتها تبدیل به تهدید شد، نیفتد. برای مثال، دولت نهم و دهم با 700 میلیارد دلار درآمد نفت روبهرو بود که همه این درآمدها بر باد رفت. بر این اساس، در این شرایط باید یکسری سیاستها اتخاذ شود و یکسری از سیاستها نیز تغییر کند. به نظر شما در شرایط کنونی چه اصلاحاتی در ساختار اقتصادی کشور باید رخ دهد؟
من خیلی به گذشته برنمی گردم، اما فقط یک اشاره زودگذر می کنم به آنچه که در حال حاضر در کشور رخ داده است. هماکنون شرایط بسیار نگرانکننده و نامناسب است. بدهیهای زیاد، ارزش پایین ریال، قیمت پایین نفت، صادرات محدود نفت و اقتصاد در حال رکود، هر کدام برای یک کشور میتواند مشکلات زیادی را ایجاد کند. حالا اگر همه این مشکلات همزمان با یکدیگر وجود داشته باشد، مشکلات سنگینتر میشود. بنابراین همین شرایط موجود، یک مساله است که باید به آن توجه کرد.
اما در رابطه با اینکه زمانی که تحریمها برداشته شود، شرایط چگونه خواهد شد، باید بگویم که اگر تصور این است که درآمد نفتی همچون گذشته خواهیم داشت، مطلقا این اتفاق دیگر نمیافتد و منابع مالی قابل توجهی به دست نمی آید.
منابعی هم که به دولت تعلق دارد، بسیار محدود است و آنچه را که هم گفته میشود، بیشتر منابع بانک مرکزی است و بخشی هم متعلق به صندوق توسعه ملی است. بنابراین مقدار کمی از منابع متعلق به دولت است. پس دولت منابع مالی قابل توجهی ندارد. ولی در کل شرایط جدیدی به وجود میآید؛ آن هم با توجه به موقعیت سوقالجیشی و وضعیت همسایگان ایران. همسایگان ایران در جنوب خلیجفارس بهطور عمده کشورهای کمجمعیت هستند، کشورهای شرق ایران فاقد منابع کافی برای تحرک اقتصادی هستند و عراق نیز با مشکلات خاص خود دست به گریبان است و شرایط مناسبی ندارد؛ چه به لحاظ امنیتی و چه به لحاظ ساختار داخلی اش.
بنابراین می شود، گفت تنها کشوری که بزرگ است، تواناییهای نسبی خوبی دارد، زیرساختهای زیادی در طول 40 سال گذشته در کشورش ایجاد شده، نیروی انسانی تحصیلکرده و قابل توجهی دارد، ایران است. اینها پتانسیلهایی است که میتواند مطرح باشد. از طرف دیگر، سرمایهگذاری در بسیاری از صنایع همچون پتروشیمی صورت گرفته است.
بر این اساس، دولت باید بتواند روی محیط کسبوکار کار کند و اصلاحاتی در سیستم بانکداری، سیستم مالیاتی، سیستم گمرکی، حملونقل داخلی، مجوز دادنها، صدور پروانه ها و... داشته باشد تا بتواند مکانیزم هایی را فراهم کند که سرعت سرویس دهی و خدمات بالا رود. مطمئنا این موضوع برای آمدن شرکای خارجی جاذبه ایجاد خواهد کرد. دلیل این موضوع هم که می گویم جاذبه ایجاد خواهد کرد، برای این است که در 7، 8 سال گذشته یکسری شرکای خارجی در ایران حضور داشتند که در صنعت نفت و گاز، پتروشیمی، فولاد و خودرو ایران کار میکردند، اما به دلیل شرایط تحریم کشور را ترک کردند، بنابراین ظرفیت های ایران را به خوبی می شناسند.
ما نباید یادمان برود که در ایران برنامه آماده خودروسازی برای ظرفیتهای تولید 1.5 خودرو سواری وجود دارد و همین موضوع زیرساخت آماده قابل توجهی است که می تواند نظر هر سرمایه گذاری را جلب کند. یا سرمایه گذاری های واحدهای پتروشیمی کشور انجام شده و می توان با مدیریت مطلوبتر و شرایط بهتر، همکاران و شرکایی را پیدا کرد که در بازارهای جهانی از توفیقات بهتری برخوردار باشند. بنابراین زیرساخت ها، نیروی انسانی، منابع و سابقه صنعتی ایران، فرصتهایی است که شرکای خارجی را میتوانیم دومرتبه برگردانیم، اما این بار باید از یک نگاه مبتنی بر دانایی و دانش برخوردار باشیم.
در حال حاضر اشکال ما این است که یا به سمت مونتاژ و یا به سمت خودکفایی مطلق می رویم. هیچ کدام از اینها، امروز در دنیا مفهوم ندارد. ما باید یک حد تعادلی را در نظر بگیریم؛ به نحوی که در نهایت بالانس اقتصادی کشور مثبت باشد.
به نظر من واردات کالا در صورتی که صادرات نیز وجود داشته باشد، هیچ مساله ای ندارد. شما اگر به اقتصاد کرهجنوبی دقت کنید، میبینید 100 درصد مواد اولیهاش وارداتی است، ولی به دلیل صادرات قابل توجهی که دارد، به هیچوجه کشوری نیست که به او بگویند چرا واردات دارید. این کشور واردات دارد، چون می تواند ارزش افزوده ایجاد کند و با آن ارزش افزوده، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانهاش را بالا ببرد. امروز هم شاهد هستیم که کرهجنوبی جزو 17، 18 کشور مطرح دنیا است.
بر این اساس، اگر ما هم میخواهیم به آنچه که در اهداف و چشمانداز 20 ساله مطرح بوده، دست یابیم، راهی جز این نداریم که محیط کسبوکار کشور را برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی فراهم کنیم تا بتوانیم در محیط داخلی کشور، از تواناییهای مدیریتی و تکنولوژیکی دیگر کشورها بهرهمند شویم و ارزش افزوده بیشتری در بخش تولید داشته باشیم. این موضوع در نهایت هم در بازارهای داخلی کشور اثر دارد و هم در حضور ایران در بازارهای صادراتی و تاثیر خود را نیز در اقتصاد ملی می گذارد.
شما به حضور و ترغیب سرمایه گذاران خارجی برای سرمایه گذاری در کشور اشاره کردید. در حال حاضر موجی از رفت و آمد و رقابت هیات های تجاری کشورهای مختلف به ایران به راه افتاده است. شما رفتار سرمایهگذاران خارجی به کشور را چطور ارزیابی می کنید؟ به نظر شما، آنها چه نگاهی به بازار ایران دارد؟ آیا بهدنبال بازار مصرف ایران هستند؟
ببینید، دنیای اقتصادی مقتضیات خاص خود را دارد. شما حتی در داخل ایران هم از هیچ فروشندهای نمیتوانید توقع داشته باشید که اگر خودتان دقت نکنید، با دلسوزی بخواهد کالای خوب به شما بدهد. تعداد این افراد چه در ایران و چه در دنیا محدود و منحصربهفرد است. هر فردی که می خواهد همکار انتخاب کند، باید خود را آماده کند و به نیروها و داناییهای مسلح شود و بداند چه دارد، چه میخواهد، به کجا میخواهد برسد و با چه کسی و با چه قیمتی میخواهد به اهداف خود برسد. همه اینها به دانایی افراد برمی گردد.
بدیهی است که بهترین حالت برای سرمایه گذاران خارجی، فروش کالاست. آنها اگر بتوانند یک بازار 80 میلیونی پیدا کنند که فقط محصولات خود را بفروشند، برایشان ایدهآل است. ما باید ببینیم که چقدر نیروهای ما در ایران، چه در بخش های پولی و بانکی و چه در بخشهای صنعتی و اقتصادی آمادگی دارند که با چنین کسانی بتوانند به خوبی دیالوگ کنند و از قبل با برنامه آمادهای به سراغ شان بروند و در مذاکرات بتوانند طرح موضوع کنند تا به آنچه که هدف گذاری شده، دست یابند. بدیهی است که اگر آمادگی نداشته باشند، هیچ شرکت خارجی و هیچ موسسهای را پیدا نمی کنید که بگوید چون شما افراد خوبی هستید، من در کشور شما سرمایه گذاری می کنم، امکانات به شما می دهم و کمک میکنم که رشد کنید. در هیچ کجای دنیا این اتفاق نیفتاده و دلیلی ندارد که برای ایران هم این اتفاق بیفتد.
ما باید خودمان را آماده کنیم و دقت کنیم که دیگر نمی توانیم متکی به نفت بمانیم. ما 10 بار نفت را آزمایش کردیم و دیدیم که نوسانات قیمت نفت می تواند لطمات زیادی را به اقتصاد کشور بزند و مشکلات زیادی را ایجاد کند. فکر می کنم این دفعه باید این قدر عاقل شده باشیم که دیگر پایبند به نفت و منابع گاز نباشیم. پس ما باید ببینیم نگاهمان به چه صورت است و با چه نگاهی می رویم با هیاتهای اقتصادی و تجاری صحبت میکنیم. هم اکنون مسوولان کشورهای اروپایی و آسیایی و نیز مدیران شرکت های بزرگ دنیا به ایران میآیند و در حال مذاکره هستند. مدیران زیادی هم از ایران در دنیا با شرکای خود صحبت میکنند. مهم این است که آیا ما واقعا مصالح ملی را در نظر گرفته ایم؟
به نظر من دولت باید یک استراتژی مشخصی را در این زمینه در نظر بگیرد و این استراتژی را به مدیران صنایع ارائه دهد و مشخص کند در چه زمینه هایی، با چه شرایطی و چگونه حمایت هایی خواهد داشت تا سرمایه ها به بخش های مختلف جذب شود.
شما این تغییر نگاه را می بینید یا این که همچنان به همان سبک و سیاق گذشته عمل می شود؟
اگر هم دولت این نگاه را داشته باشد، به دلیل این که هنوز استراتژیهای خود را اعلام نکرده، نمی دانم وضعیت چگونه است. اما مطمئنا دولت باید برای ورود به شرایط جدید و برونرفت از شرایط گذشته برنامه داشته باشد. ببینید، ما دو دوره را پشت سر هم گذاشتیم که هر دو دوره دارای ایراد است. یک دوره از انقلاب شروع می شود تا سال 1383. در این دوره ما بیشتر بهدنبال خودکفایی و جایگزینی واردات بودیم و تمام صنایع را به این سمت سوق دادیم. یک دوره هم از سال 1383 به بعد بود که متاسفانه به دلیل درآمدهای هنگفت ارز که از محل صادرات نفتخام بهدست آمده بود، به سراغ واردات گسترده رفتیم و همان واحدهایی را هم که برای خودکفایی زده بودیم، عملا از حیطه تولید خارج کردیم.
در حال حاضر ما داریم وارد یک مرحله جدیدی میشویم و در این مرحله دولت باید سیاستهای خود را برای بخش های مختلفی که فکر میکند میتوانند مورد حمایت قرار گیرند و این حمایتها به ایجاد ارزش افزوده، تولید ناخالص ملی و ثروت ملی کمک میکند، اعلام کند. در همین رابطه، برای این بخشها نیز باید تسهیلات خاصی قایل شود. این تسهیلات اعم از این است که مکانیزم های بانک ها آسانتر شود، مجوزها راحت تر ارائه شود، سیستم واردات کالا آسان تر شود و گمرک تسهیلات بهتری را قایل شود. تمامی این ها میتواند با یک سیاست گذاری منظم و اعلام شده همراه باشد که هم سرمایه گذاران خارجی و هم سرمایهگذاران داخلی بدانند. این مسایل کمک می کند که صاحبان صنایع و فعالان اقتصادی با چشم باز وارد عمل شوند و در یک فضای رقابتی عمل کنند. وقتی ما شرایط را اعلام کنیم، کمپانی های متعددی می توانند آن شرایط را ببینند و بعد تاثیرات آن را در مذاکرات می بینید.
شما عنوان کردید که دولت باید روی اصلاح محیط کسبوکار کار کند. در ماههای گذشته شاهد بودیم که اصلاحیه قانون مالیات های مستقیم ابلاغ شد که با واکنشهای متعددی به خصوص از سوی اصناف مواجه بود. برخی از کارشناسان عنوان می کنند که این قانون باعث رکود بیشتر بازار میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟
بخش اقتصاد را تکبعدی نمیشود نگاه کرد؛ شما باید تمام این موارد را با هم نگاه کنید و ببینید نیت از اصلاح ساختار چیست. آیا هدف صرفا وصول مالیات است یا تسهیل شرایط برای کار و سرمایه گذاری بیشتر؟ ولی در کل دولت باید در یک مجموعه مشخص، مسایل را با هم ببیند؛ مالیات، گمرک، بانکداری و صدور مجوزها را. در واقع تمامی تسهیلاتی را که میتواند به جذب سرمایه منتهی شود، در خدمت تولید قرار دهد.
در حال حاضر عمده مشکل ما در کشور تولید است. اگر تولید بالا رود و رکود از بین رود، شرایط اقتصادی ایران کاملا تغییر خواهد کرد. به همین دلیل اگر دولت برای پساتحریم سیاست گذاری منظمی داشته باشد، باید تیم اقتصادی دولت مامور شوند که با دید باز و نه تنگ نظری برای سرمایه گذار فرش قرمز بیاندازند. در واقع اگر ما علاقه مند هستیم که اقتصاد کشور از این وضعیت خارج شود و متکی به اقتصاد نفتی نباشیم، باید از سرمایه گذاری استقبال کنیم.
استقبال فقط در شعار و کلام نباید خلاصه شود، استقبال باید به این مفهوم باشد که در کوتاه ترین زمان ممکن، بهترین سرویس و شرایط را فراهم کنیم تا سرمایه گذار بتواند بهراحتی کار کند. وگرنه اگر سرمایه گذار قرار باشد از هفت خوان رستم رد شود تا بتواند سرمایه گذاری داشته باشد، مطمئنا امکاناتی که امروز در کشورهای همسایه همچون ترکیه یا حتی امارات به وجود آمده، جاذبه بیشتری برایشان ایجاد میکند تا اینکه بخواهند در ایران سرمایه گذاری کنند.
به نظر شما در شرایط رکود افزایش درآمدهای مالیاتی مفهومی دارد؟
بستگی به این دارد که مالیات را بر چه ببندیم. مثلا اگر مالیات بر واردات کالاهای مصرفی باشد، یا مالیات بر خدماتی که به واردات منتهی میشود، ایجاد مشکل نمیکند. ولی اگر این مالیات بخواهد به محیط کسبوکار لطمه بزند و تولید را منحرف کند، مطمئنا نباید از آن استقبال کرد.
شما الان به سراغ تولیدکنندگان یا اصناف که میروید، میگویند فروش ما نسبت به سال گذشته نهتنها افزایش نیافته، حتی کمتر هم شده است. ولی مالیاتی که برای ما تعیین شده، رقم خیلی بالاتری نسبت به سال گذشته داشته است.
ما باید ببینیم مالیاتی که میگویند چند برابر شده، به نسبت چه درآمدی بوده است. من به دلیل اینکه خودم در سال 1383 و 1384 در وزارت امور اقتصادی و دارایی بودم و به صورت تنگاتنگ با بخش مالیاتی همکاری میکردم، میدیدم بسیاری از صنوف ایران از کارمندن جزء دولت هم کمتر مالیات پرداخت می کنند. بنابراین این به مفهوم این نیست که الان مالیات اضافی از صنوف می گیرند، بلکه آنها مالیات نمیدادند و حالا میخواهند مالیات پرداخت کنند.
یعنی اگر فردی قبلا برای مثال 400 هزار تومان مالیات پرداخت میکرده و الان رقم مالیاتش چند برابر شده، او هم مالیات نمیداده است؟
باید درآمد را نگاه کرد. شما دقت کنید که اگر یک کارمند دولت 2 میلیون تومان حقوق بگیرد، نزدیک به 300 هزار تومان مالیات پرداخت میکند. به نظر شما صنوف در ماه بیشتر از 2 میلیون تومان درآمد دارند یا کمتر از 2 میلیون تومان؟ کمتر صنفی را میتوانید سراغ داشته باشید که حتی به ماهی 10 میلیون تومان قانع باشد، بنابراین به طور طبیعی باید مالیات خود را پرداخت کند. مالیات ندادن و حالا مالیات گرفتن از او، به معنای بالا رفتن نرخ مالیاتی مفهوم ندارد. اینجا نباید مسایل را با یکدیگر اشتباه کنیم. مالیات اگر به تولید بسته شود و از تولیدکننده بخواهیم مالیات اضافی بگیریم، مورد سوال است. در مقابل، گرفتن مالیات از کسانی که تاکنون مالیات نمیدادند، اصلا عیب نیست.
در حال حاضر در ایران عموما فقط کسانی که دفاتر رسمی دارند و کارمندان دولت مشمول مالیات هستند و هر کس که دفاتر قانونی ندارد، مشمول مالیات نیست. بسیاری از صنوفی که شما در خیابانها میبینید، هیچکدام دفتر قانونی ندارند، بنابراین درآمد اینها را اصلا نمیتوانید حساب کنید. یک جواهرساز، پارچهفروش، مبلفروش چقدر در ماه فروش دارد؟ کمتر از یک کارمند درآمد دارد یا بیشتر از یک کارمند؟ اگر بیشتر از یک کارمند درآمد دارد، بنابراین در سال باید به اندازه یک کارمند هم مالیات پرداخت کند. الان یک کارمند به طور متوسط در سال بیشتر از 2.5 میلیون تومان مالیات پرداخت میکند. پس اگر از صنوف هم بیش از این مالیات بگیرند، به نظر من به آنها اجحاف نشده است. یعنی دلیلی وجود ندارد که از کسی که کارمند یا کارگر است و حقوق مشخصی نمیگیرد، اما در دفاتر قانونی حساب و کتاب دارد، مالیات گرفته شود، اما کسانی که در ایران در پوشش قانونی قرار نمیگیرند، از مالیات فرار کنند. اینها را نباید اشتباه کنیم.
الان 60 درصد اقتصاد ایران مالیات پرداخت نمیکنند. به نظر شما این 60 درصد را باید در میان صنوف پیدا کنیم یا در بخشهای دیگر؟
بخش های زیادی در ایران وجود دارند که مالیات پرداخت نمیکنند؛ فقط صنوف نیستند. بسیاری از شرکت ها دو دفتره هستند. یعنی یک دفتر قانونی دارند که فقط معاملات دولتی شان را در آن ثبت می کنند و در دفتر دیگرشان نیز تمامی معاملات شان را ثبت می کنند. فرار مالیاتی در ایران زیاد است و شاید تا بیش از 50 درصد در ایران فرار مالیاتی داریم. بههرحال باید کمک کرد که این فرار مالیاتی از بین رود، ولی اینکه آیا این فرار مالیاتی به این مفهوم است که ما به تولیدکننده فشار بیاوریم، اشتباه است. من می گویم به تولید کننده نباید فشار آورد، بلکه کسانی را باید شناسایی کرد که درآمد دارند و از پرداخت مالیات فرار می کنند. آنها را باید در قالب و چارچوب های مشخص قانونی آورد و از آنها مالیات گرفت.
در حال حاضر یکی از چالش های پیش روی کسب و کار در کشور، سیستم بانکداری است. شما فعالیت سیستم بانکداری کشور را چطور ارزیابی می کنید؟
بانکداری ایران ضعیف ترین بانکداری منطقه است. قوانین ایران متعلق به گذشته است و اصلا قوانین جدیدی نیست. سیستمهای بانکداری ایران سیستمهای منسوخ شدهای است و میشود گفت در منطقه منا شاید ما جزو آخرین کشورها هستیم. ما در این منطقه از نظر بانکداری جزو آخرین کشورهایی هستیم که سیستممان اصلا به روز نیست. به طور قطع این سیستم پاسخگو برای تجارت روز نخواهد بود. یعنی ما با تجارت روز فاصله بسیاری داریم. شما وقتی با بانکهای اروپایی کار می کنید، یک گشایش اعتبار حداکثر 48 یا 72 ساعت وقت می گیرد، اما همان کار را با بانک ایرانی بخواهید انجام بدهید، حدود یک ماه وقت میگیرد. در حال حاضر در دنیا زمان تعیینکننده است. پس این سیستم بانکداری با این زیرساختی که دارد، به روز نیست و اصلا قابل استفاده برای کشور نمیتواند باشد. این سیستم کاملا باید دگرگون شود.
به نظر شما چرا ما تاکنون نتوانستیم سیستم بانکداری را تقویت کنیم؟
به دلیل این که دنبالش نرفتیم. تا برنامه چهارم که بانکهای ایران عموما دولتی بودند و اصلا انگیزهای نداشتند. الان هم که بانکهای خصوصی بهوجود آمدند، عمدتا از نیروها و بازنشستههای دولتی استفاده میکنند و فکر نو و جدیدی در سیستم بانکداری کشور نیامده است. پس به طریق اولی، این سیستم هیچگاه نمیتواند نو شود تا زمانی که بانکهای خارجی به ایران نیایند و شرکای خارجی برای بانکداری نگیریم. عموما بانکداری ایران نسبت به 35، 40 سال قبل هیچ رشدی نداشته و همینطور درجا زده است.
در حال حاضر نرخ تورم به 13 درصد رسیده و دولت وعده داده است که نرخ تورم را تکرقمی کند. فکر میکنید این وعده تا چه اندازه قابل تحقق است؟
ببینید، اگر قرار باشد تمام درها را ببندیم و انگیزهای برای خرید ایجاد نکنیم، مطمئن باشید تورم را حتی به صفر هم میتوان رساند، اما از آن طرف، رکود عمیقی به وجود میآید. مهم این است که آیا ما قادر هستیم رکود را از بین ببریم و تورم را نیز پایین نگه داریم؟! به صرف اینکه ما تورم را پایین آوریم، ولی در ازای آن رکود سنگین داشته باشیم، اصلا توصیه نمی شود.
پس شما معتقدید که دولت بهتر است تورم را در همین حد نگه دارد و مشکل رکود را حل کند؟
بله، اگر دولت رکود را از بین ببرد و در کنار آن، تورم را کنترل کند، موفق خواهد بود. در کل وضعیت اقتصادی ایران در حال حاضر بسیار پیچیده است و میراثی که بر این دولت مانده، میراث بسیار بد و سنگینی است. در واقع یک اقتصاد بنجل نصیب یک دولتی شده و فرار از آن کار سنگینی است. اگر دولت در طول 4 سال اول خود بتواند از دست این اقتصاد جان سالم به در ببرد، به نظر من شاهکار کرده است.
به نظر شما، سختی کار دولت بیشتر در حوزه سیاست خارجی است یا اقتصاد؟
هر دو. به هر حال آثار سیاست خارجی روی سیاست داخلی دیده میشود. سیاست خارجی قبلی ما باعث تحریمهای سنگین شد و تحریم نیز موجب شد که درآمد نفت کاهش یابد، محدودیت های بانکی برای ایران گذاشته شود و آثار آن را نیز امروز میبینیم. آثار درونی آن، نارضایتی مردم می شود؛ مردمی که مسوول اقتصاد کلان نیستند، نمی توانند مسایل اقتصاد کلان را دائما تحلیل کنند و وظیفهشان هم این موضوع نیست و میخواهند زندگی روزمره خود را داشته باشند، اما در زندگی روزمرهشان، هر روز گرفتار مشکلات کم پولی هستند.
شما میزان حراج ها را اگر در خیابان ها مشاهده کنید، فوری متوجه می شوید دلیل این حراج ها، پایین بودن قدرت خرید مردم است. حتی امروز حراجها هم مورد استقبال قرار نمی گیرد، چون قدرت خرید مردم خیلی پایین است.
اگر بخواهید به دو سال عملکرد دولت نمره دهید، چه نمره ای میدهید؟
به نظر من این دولت جلوی بسیاری از ریخت و پاش ها را گرفته و یک بخشی از رانت ها را توانسته است کنترل کند. در حال حاضر دولت جلوی تورم سنگین 40 درصدی را گرفته و کسری بودجه به مردم تحمیل نشده است. این ها اقداماتی است که دولت داشته و سعی هم می کند که مشکلات خارجی را حل کند که حل آن مشکلات روی اقتصاد داخلی ایران نتایج مثبتی به بار خواهد آورد. البته دولت در عین حال باید فرش قرمز جلوی پای بخش خصوصی و سرمایه گذاران بیاندازد تا در آینده مشکلات حل شود.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.