روزنامه شرق در گزارشی نوشته است: کامبیز، 39ساله و دیپلمه علوم انسانی است؛ با ظاهری آرام و تیپی اسپرت. در حال حاضر برای خیل بیمارانی که نیاز به اهدای عضو دارند و تاب منتظرماندن در فهرست بلند بالای نهادهای اهدای عضو را ندارند، عضو بدن مورد نیازشان را به سرعت پیدا میکند. درواقع، او یک دلال فروش اعضای بدن است.
کامبیز، قبلا تولیدکننده چرم بوده اما سال 86 ورشکست شده و کارش تا جایی پیش رفته که مجبور شده یکی از کلیه هایش را بفروشد تا زندان نیفتد. با اندوهی که در چهره اش موج می زند، از آن روزهای تلخ می گوید، به فاصله چند دقیقه، حالتش عادی می شود و ادامه می دهد: «وقتی برای فروش کلیه دنبال مشتری بودم، ایده این کار به ذهنم رسید.
چون گروه خونی من خاص بود مشتریهای زیادی به من زنگ زدند و هرکدام قیمت بیشتری را میدادند. این موضوع، وسوسه ام کرد تا یک کار سازمانیافته برای پیداکردن عضو برای افراد نیازمند پیوند اعضا، راه بیندازم» او بلافاصله پرسوجو و سپس اقداماتش را برای راه اندازی شغلی که به تعبیر خودش، «بازاریابی اعضای بدن انسان» است، آغاز می کند: «اول از خرید و فروش کلیه شروع کردم. نزدیک یکی از بیمارستان های اطراف «ونک» پر است از آگهی های فروش کلیه. یکروز کامل برای پیدا کردن افراد و صحبت کردن با آنها گذاشتم و اطلاعات اولیه را پیدا کردم. مشکل اصلی پیداکردن مشتری بود که اکثر این افراد از شناسایی آنان، عاجز بودند ولی من در بازار، بزرگ شده بودم و راه و چاه کاسبی را بلد بودم.
چون گروه خونی من خاص بود مشتریهای زیادی به من زنگ زدند و هرکدام قیمت بیشتری را میدادند. این موضوع، وسوسه ام کرد تا یک کار سازمانیافته برای پیداکردن عضو برای افراد نیازمند پیوند اعضا، راه بیندازم» او بلافاصله پرسوجو و سپس اقداماتش را برای راه اندازی شغلی که به تعبیر خودش، «بازاریابی اعضای بدن انسان» است، آغاز می کند: «اول از خرید و فروش کلیه شروع کردم. نزدیک یکی از بیمارستان های اطراف «ونک» پر است از آگهی های فروش کلیه. یکروز کامل برای پیدا کردن افراد و صحبت کردن با آنها گذاشتم و اطلاعات اولیه را پیدا کردم. مشکل اصلی پیداکردن مشتری بود که اکثر این افراد از شناسایی آنان، عاجز بودند ولی من در بازار، بزرگ شده بودم و راه و چاه کاسبی را بلد بودم.
ابتدا سعی کردم به فهرست افراد منتظر اهدای کلیه دسترسی پیدا کنم و بعد از یکماه این فهرست در اختیارم بود.» او تمایلی ندارد به نحوه پیداکردن این اسامی که به صورت معمول باید محرمانه باشد، اشاره ای کند، اما اگر این قاعده کلی را بپذیریم که ظاهرا در کشور ما دستیابی به محرمانهها زیاد هم محال نیست، میتوان تصور کرد برای تهیه این فهرست، وقت و انرژی زیادی مصرف نکرده است.
2 میلیون؛ سود اولین دلالی کلیه
سرانجام، پس از دوماه، اولین معامله خود را انجام میدهد در مورد این معامله که حرف میزند، برق احساس غرور را میتوان در چشمانش مشاهده کرد: «یک نفر بود که مدتها دنبال کلیه سالم گشته بود. معمولا اکثر افرادی که آگهی فروش اعضای بدن میدهند، معتاد هستند یا مشکلات دیگری دارند.
بنابراین، اعتمادی به آگهیها نداشت. از طریقی به او وصل شدم. شانسی، شماره جوانی را داشتم که به خاطر تامین هزینه جراحی مادرش نیاز به پول داشت و حاضر بود سال 87 کلیه اش را شش میلیون تومان بفروشد. به خریدار که خیلی هم عجله داشت، قیمت را هشتمیلیون اعلام کردم و نهایتا معامله سر گرفت و دومیلیون شیرین، رفت جیبم.» دومیلیونتومان در آن سال رقم کمی نبود.
پس او بیشتر وسوسه میشود و فعالیتش را گسترش میدهد، هرچند با مشکلاتی هم مواجه میشود: «اوایل خیلی سرم کلاه میرفت؛ مثلا مدتها جهت پیداکردن خریدار برای یک کلیه سالم وقت میگذاشتم ولی وقتی میخواستم برای عمل آماده شود، فروشنده کلیه را فروخته بود یا چون برای انجام آزمایش خریدار و فروشنده باهم داخل آزمایشگاه میرفتند، دورم میزدند و چیزی دستم رو نمیگرفت. بعد از مدتی برای این مشکل، راه حلی یافتم. مقداری از مبلغ معامله را به عنوان پیش پرداخت به فروشنده میدادم و با او قرارداد میبستم که اگر کلیه را بفروشد باید دوبرابر پیش پرداخت را به من بدهد. از آنطرف از خریدار هم مبلغی بهعنوان پیشخرید میگرفتم.» با ابتکارهایی که به خرج میدهد، بهسرعت کارش رونق می گیرد و از سال 90 وارد خرید و فروش بقیه اعضای پیوندی هم می شود: «بعد از دوسال چند نفر را استخدام کردم تا دم در بیمارستان ها پرسه بزنند و برایم مشتری پیدا کنند.
پس او بیشتر وسوسه میشود و فعالیتش را گسترش میدهد، هرچند با مشکلاتی هم مواجه میشود: «اوایل خیلی سرم کلاه میرفت؛ مثلا مدتها جهت پیداکردن خریدار برای یک کلیه سالم وقت میگذاشتم ولی وقتی میخواستم برای عمل آماده شود، فروشنده کلیه را فروخته بود یا چون برای انجام آزمایش خریدار و فروشنده باهم داخل آزمایشگاه میرفتند، دورم میزدند و چیزی دستم رو نمیگرفت. بعد از مدتی برای این مشکل، راه حلی یافتم. مقداری از مبلغ معامله را به عنوان پیش پرداخت به فروشنده میدادم و با او قرارداد میبستم که اگر کلیه را بفروشد باید دوبرابر پیش پرداخت را به من بدهد. از آنطرف از خریدار هم مبلغی بهعنوان پیشخرید میگرفتم.» با ابتکارهایی که به خرج میدهد، بهسرعت کارش رونق می گیرد و از سال 90 وارد خرید و فروش بقیه اعضای پیوندی هم می شود: «بعد از دوسال چند نفر را استخدام کردم تا دم در بیمارستان ها پرسه بزنند و برایم مشتری پیدا کنند.
یک روز یکی از آنها زنگ زد و گفت آقا کامبیز یک نفر قلب میخواد حاضره 50میلیون هم بده. اولش گفتم کسی قلب نمیفروشه که احمق! ولی بعدش یاد بیماران مرگ مغزی افتادم. یکبار، به جای فهرستی که از اسامی افراد منتظر دریافت کلیه خواسته بودم، فهرست بیماران منتظر پیوند کبد به دستم رسیده بود و وقتی از کسی که این فهرست رو برام آورده بود پرسیدم، گفته بود این اعضا رو معمولا بیمارستانها و بیماران از فوتیهای مرگمغزی تهیه میکنند. به همین خاطر بعد از اون چند نفر رو استخدام کردم تا راپورت بیماران مرگمغزی رو از بیمارستانها بهم برسونن و بعد از اون، وارد کار فروش بقیه اعضا هم شدم.» در حال حاضر، او معامله تمام اعضای پیوندی را انجام میدهد. کافی است شما به عضوی نیاز داشته باشید، به «آقا کامبیز» خبر دهید و سر قیمت با او به توافق برسید، مبلغ فاکتور را بپردازید تا مشکل تان در اسرع وقت، حل شود. او در مورد مشکلات کارش میگوید: «معمولا چون حراست بیمارستان به واسطه های من که اطراف بیمارستان ها پرسه می زنند، مشکوک می شوند مجبورم هر ماه یا جاهاشون رو عوض کنم یا افراد جدید استخدام کنم. حتی یک بار هم خودم رو گرفتن و فعلا به قید وثیقه آزاد هستم. الان بیشتر ترجیح می دهم از روش های کم ریسکی مثل یارگیری از داخل کادر بعضی بیمارستان ها استفاده کنم.» چه مبلغی نصیب واسطه های کامبیز می شود؟ «اوایل پورسانتی حقوق می دادم ولی اکثرشون وقتی کار رو بلد می شدند بازم منو دور می زدند ولی الان ماهی دو میلیون تومان حقوق ثابت می دم. یک روانشناس هم استخدام کردم ماهی سه میلیون می دم تا با خانواده های مرگ مغزی ها صحبت کنه.»
سود 200 میلیونی در یک ماه
از او در مورد درآمد خودش میپرسم، با اکراه می گوید: «بستگی داره! گاهی ماهی صدمیلیون، گاهی 200میلیون، بستگی داره! ولی الان خیلیها منو میشناسن حتی بعضی از دکترها مریضهاشون رو به من معرفی میکنند به همین خاطر هر روز فهرست فروشنده و خریدارهام زیاد میشن.» ظاهرا رکود اقتصادی سالهای اخیر برای کامبیز خوشبیاری داشته و عده زیادی از مردم برای فروش اعضای بدن به نزد او میآیند. حالا وارد بحث اصلی گزارش می شود: «اعضای بدن قیمت نداره و معمولا من بر اساس مشتری قیمت تعیین میکنم ضمنا بعضی از گروه های خونی مثل B+ گرون تر هستند.» او پس از آن قیمت ها را اعلام میکند که ارقام تا چند دقیقه دور سرم می چرخند، دلال محترم این گونه قیمت می دهد «کلیه بین 25 میلیون تا 70میلیون تومان، قلب 70 تا 200 میلیون تومان، ریه 12 تا 50میلیون تومان، کبد 30 میلیون تومان، و لوزالمعده یا همان پانکراس 45میلیون تومان.» اگر سرانگشتی حساب کنیم حداقل یک بدن سالم 500 میلیونی می ارزد ولی جالب تر این است که یک دلال قیمت آن را تعیین میکند.
او در این زمینه میگوید: «بعد چهارسال کار کردن الان دیگه مثل دکتر تمام اجزای بدن رو میشناسم و اگر یک فرد را ببینم راحت میفهمم بدنش سالمه یا نه. از خریدار هم به خرج خودم یک چکاب کامل میگیرم تا مطمئن شم بدنش سالم است. البته من تو قرارداد مینویسم که اگر مشکلی پیش بیاد من پول رو پس نمیدم ولی بازم حوصله دردسر ندارم، برای همین سعی میکنم معمولا با دوتا دکتر متخصص درباره بیمار خریدار و همینطور فروشنده مشورت میکنم» قرارداد برای من جالب است، اصلا این کار قانونی است که قراردادش هم قانونی باشد؟
از او در مورد سود خالصی که پیشتر به آن اشاره کرده بود میپرسم و میگوید: «در حال حاضر 20نفر بازاریاب دارم. بچههای شرکت هم ششنفر هستند، حق مشاوره دکتر متخصص هم هست که ماهی حداقل 50میلیونتومان هزینههای پرداختی به افراد میشود و البته روانشناس و وکیل هم که هرازگاهی مجبور میشم عوضشون کنم و برای اینکه قفل دهنشون بسته بمونه مجبورم چند ده میلیونی بهشون بدم و بعدش هم هزینههای جاری که کلا نزدیک 70میلیونتومان این دفتر ماهانه خرج داره.» با این ارقام حداقل صدمیلیونتومان سود خالص ماهانه به جیب کامبیز می رود: «قبلا با هر خریداری کار میکردم ولی الان دنبال افراد پولدار هستم. بهعنوان مثال چند وقت پیش یک پیرمرد پولدار قلبش با باتری کار میکرد و دنبال یک قلب سالم بود.
یک مرگ مغزی از اصفهان براش پیدا کردم خودم رفتم اونجا قلب فوتشده را 70میلیون خریدم و 150میلیون به پیرمرد فروختم. ولی معمولا روی هر عضو تا 10میلیون سود میکشم.»
سرطان ریه و بازار گرم دلالان
از او درباره پرطرفدارترین عضوی که در فهرست فروش دارد میپرسم و میگوید: «تو چند سال اخیر سرطان ریه زیاد شده و تازگیها تقاضا برای این عضو خیلی بالا رفته به همین دلیل تازگیها حتی تا 60میلیون هم خریدار داشتیم.» از حرفهایش معلوم است که در استانهای دیگر هم کسانی هستند که با او کار میکنند. او اشاره میکند: «ورود به بیمارستانهای تهران خیلی سخت شده و در ضمن بهدلیل تبلیغات تلویزیون و رسانهها اکثر خانوادههایی که فرد مرگ مغزی دارند به رایگان اعضای بدنشان را به افراد نیازمند میبخشند و به همین دلیل با بعضی از افراد در بیمارستان های استان های محروم ارتباط برقرار کردم چون آنها راحت تر و ارزان تر حاضر به فروش اعضای بدن فرد فوتی میشوند. همین امروز یک قلب از ایلام خریدم 30میلیونو50میلیون فروختم.» او از زیرشاخه ای از شغلش که یک سال است وارد آن شده میگوید: «رحم اجارهای هم این سالها خیلی طرفدار داره ما خانم (حامل رحم) را پیدا میکنیم و از کلینیک های ناباروری مشتری پیدا میکنیم از 25میلیون تا 40میلیون هم قیمت داره که معمولا حداقل 20میلیون به خانم (حامل رحم) می دهیم» 9 ماه حمل بچه توسط یک نیازمند پول و 20میلیون سود خالص برای دلال این معامله. او میخواهد شغل خود را موجه نشان دهد بنابراین میگوید: «بالاخره جون خیلی از افراد را نجات دادم پس این پول حقمه.
سود 200 میلیونی در یک ماه
از او در مورد درآمد خودش میپرسم، با اکراه می گوید: «بستگی داره! گاهی ماهی صدمیلیون، گاهی 200میلیون، بستگی داره! ولی الان خیلیها منو میشناسن حتی بعضی از دکترها مریضهاشون رو به من معرفی میکنند به همین خاطر هر روز فهرست فروشنده و خریدارهام زیاد میشن.» ظاهرا رکود اقتصادی سالهای اخیر برای کامبیز خوشبیاری داشته و عده زیادی از مردم برای فروش اعضای بدن به نزد او میآیند. حالا وارد بحث اصلی گزارش می شود: «اعضای بدن قیمت نداره و معمولا من بر اساس مشتری قیمت تعیین میکنم ضمنا بعضی از گروه های خونی مثل B+ گرون تر هستند.» او پس از آن قیمت ها را اعلام میکند که ارقام تا چند دقیقه دور سرم می چرخند، دلال محترم این گونه قیمت می دهد «کلیه بین 25 میلیون تا 70میلیون تومان، قلب 70 تا 200 میلیون تومان، ریه 12 تا 50میلیون تومان، کبد 30 میلیون تومان، و لوزالمعده یا همان پانکراس 45میلیون تومان.» اگر سرانگشتی حساب کنیم حداقل یک بدن سالم 500 میلیونی می ارزد ولی جالب تر این است که یک دلال قیمت آن را تعیین میکند.
او در این زمینه میگوید: «بعد چهارسال کار کردن الان دیگه مثل دکتر تمام اجزای بدن رو میشناسم و اگر یک فرد را ببینم راحت میفهمم بدنش سالمه یا نه. از خریدار هم به خرج خودم یک چکاب کامل میگیرم تا مطمئن شم بدنش سالم است. البته من تو قرارداد مینویسم که اگر مشکلی پیش بیاد من پول رو پس نمیدم ولی بازم حوصله دردسر ندارم، برای همین سعی میکنم معمولا با دوتا دکتر متخصص درباره بیمار خریدار و همینطور فروشنده مشورت میکنم» قرارداد برای من جالب است، اصلا این کار قانونی است که قراردادش هم قانونی باشد؟
از او در مورد سود خالصی که پیشتر به آن اشاره کرده بود میپرسم و میگوید: «در حال حاضر 20نفر بازاریاب دارم. بچههای شرکت هم ششنفر هستند، حق مشاوره دکتر متخصص هم هست که ماهی حداقل 50میلیونتومان هزینههای پرداختی به افراد میشود و البته روانشناس و وکیل هم که هرازگاهی مجبور میشم عوضشون کنم و برای اینکه قفل دهنشون بسته بمونه مجبورم چند ده میلیونی بهشون بدم و بعدش هم هزینههای جاری که کلا نزدیک 70میلیونتومان این دفتر ماهانه خرج داره.» با این ارقام حداقل صدمیلیونتومان سود خالص ماهانه به جیب کامبیز می رود: «قبلا با هر خریداری کار میکردم ولی الان دنبال افراد پولدار هستم. بهعنوان مثال چند وقت پیش یک پیرمرد پولدار قلبش با باتری کار میکرد و دنبال یک قلب سالم بود.
یک مرگ مغزی از اصفهان براش پیدا کردم خودم رفتم اونجا قلب فوتشده را 70میلیون خریدم و 150میلیون به پیرمرد فروختم. ولی معمولا روی هر عضو تا 10میلیون سود میکشم.»
سرطان ریه و بازار گرم دلالان
از او درباره پرطرفدارترین عضوی که در فهرست فروش دارد میپرسم و میگوید: «تو چند سال اخیر سرطان ریه زیاد شده و تازگیها تقاضا برای این عضو خیلی بالا رفته به همین دلیل تازگیها حتی تا 60میلیون هم خریدار داشتیم.» از حرفهایش معلوم است که در استانهای دیگر هم کسانی هستند که با او کار میکنند. او اشاره میکند: «ورود به بیمارستانهای تهران خیلی سخت شده و در ضمن بهدلیل تبلیغات تلویزیون و رسانهها اکثر خانوادههایی که فرد مرگ مغزی دارند به رایگان اعضای بدنشان را به افراد نیازمند میبخشند و به همین دلیل با بعضی از افراد در بیمارستان های استان های محروم ارتباط برقرار کردم چون آنها راحت تر و ارزان تر حاضر به فروش اعضای بدن فرد فوتی میشوند. همین امروز یک قلب از ایلام خریدم 30میلیونو50میلیون فروختم.» او از زیرشاخه ای از شغلش که یک سال است وارد آن شده میگوید: «رحم اجارهای هم این سالها خیلی طرفدار داره ما خانم (حامل رحم) را پیدا میکنیم و از کلینیک های ناباروری مشتری پیدا میکنیم از 25میلیون تا 40میلیون هم قیمت داره که معمولا حداقل 20میلیون به خانم (حامل رحم) می دهیم» 9 ماه حمل بچه توسط یک نیازمند پول و 20میلیون سود خالص برای دلال این معامله. او میخواهد شغل خود را موجه نشان دهد بنابراین میگوید: «بالاخره جون خیلی از افراد را نجات دادم پس این پول حقمه.
خیلی ها هم با فروش اعضا به نون و نوایی رسیدند. خود من اگر کلیهام را نمیفروختم الان معلوم نبود تو کدوم تخت اوین خوابیده بودم.» از او در مورد تخفیف میپرسم. با حالت طلبکارانهای جواب میدهد: «من فقط با آدم های پولدار کار می کنم حوصله شنیدن آه و ناله هم ندارم ولی شده که به بعضی از افراد تا پنجمیلیونتومان تخفیف دادم ولی کلا چون دکترهایی که با من کار میکنند قیمت را می دانند اگر قیمت را بشکنم همه جا پر میشه و شاید گرون تر پول بگیرم ولی تخفیف نمیدم.» برای من سخت است باور کنم که دکتری که متخصص است و خود میلیونهاتومان ماهانه درآمد دارد با دلال کار کند. او در این مورد میگوید: «دکترهایی که خریدار معرفی میکنند از من پول نمیگیرند وقتی بیمارشان خودش میگوید حاضر است برای اینکه در فهرست انتظار نماند پول بدهد آنها او را به من معرفی میکنند.» از او درباره افرادی که به مرگ طبیعی فوت می شوند میپرسم. ظاهرا درآمدزا هستند.
کامبیز میگوید: «تا 48 ساعت پس از فوت بعضی از اعضای جسد قابل پیوند است ولی مهمترین عضوی که به درد ما میخورد و طرفدار دارد پوست این افراد است!» ظاهرا پیوند پوست هم برای افرادی که به هر دلیل دچار آتشسوزی شدهاند یا خانمهایی که احساس افتادگی و چین و چروک میکنند جذاب است. او در مورد قیمت این اهدا میگوید: «بستگی داره ولی کف قیمت 20میلیونه ولی تا صدمیلیون هم برای پیوند پوست گرفتم.» از دفترش خارج میشوم. او نجاتدهنده جان انسانهاست یا دلالی که فقط به فکر پول است. بههرحال شغلش نشان میدهد اگر پول باشد نه فقط میتوان بعضی آدم ها را خرید بلکه میتوان بخشی از اعضای پیکر زنده یا مرده شان را هم خرید.
کامبیز میگوید: «تا 48 ساعت پس از فوت بعضی از اعضای جسد قابل پیوند است ولی مهمترین عضوی که به درد ما میخورد و طرفدار دارد پوست این افراد است!» ظاهرا پیوند پوست هم برای افرادی که به هر دلیل دچار آتشسوزی شدهاند یا خانمهایی که احساس افتادگی و چین و چروک میکنند جذاب است. او در مورد قیمت این اهدا میگوید: «بستگی داره ولی کف قیمت 20میلیونه ولی تا صدمیلیون هم برای پیوند پوست گرفتم.» از دفترش خارج میشوم. او نجاتدهنده جان انسانهاست یا دلالی که فقط به فکر پول است. بههرحال شغلش نشان میدهد اگر پول باشد نه فقط میتوان بعضی آدم ها را خرید بلکه میتوان بخشی از اعضای پیکر زنده یا مرده شان را هم خرید.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.