سال گذشته را به یاد میآورد؛ "بیخوابی باز هم کلافهاش کرده بود، رفت به درمانگاهی در نزدیک کوهسنگی، با دیدن حالش گمان کردند معتاد است، ...
وقتی به خانه رسید، هنوز لباسهایش را در نیاورده بود که حدود 3 یا 4 ساعت بیهوش یک گوشه خانه افتاد."
این اولین خاطره آقا رجب است وقتی پس از 26 سال حالتی شبیه خواب برایش مجسم میشود، مردی که حالا قویترین قرصهای صلیب سرخ هم حریف بیخوابیهایش نمیشود.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.