Bourse24 Ads 261
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 236
تبلیغ بورس24

Bourse24 Ads 264

روزنامه ایران در بخشی از گزارش خود در باره کودکان خیابانی آورده است:

مریم 7ساله جزو کودکان خیابانی است. او را مدتی است سرچهارراه مطهری- سهروردی می‌بینم. گل می‌فروشد. صبح ساعت 8 می‌‌آید و شب‌ ساعت10می‌رود. البته تنها نیست؛ مرد سن و سال‌داری با سبیل‌های پت و پهن، پیراهن سفید آستین بلند و یقه باز و شلوار قهوه‌ای و کفش‌های پاشنه خوابانده او را می‌رساند و شب‌ها هم دنبالش می‌آید و اول از همه پول‌ها را می‌گیرد.
چند روزی صبح‌ها کمین می‌کنم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. ساعت نزدیک 8صبح است که سر و کله آقای سبیل کلفت پیدایش می‌شود. سرکی می‌کشد و می‌رود سراغ ماشین‌اش که 50-40 متری پایین‌تر پارک کرده‌. دست مریم کوچولو را می‌گیرد و سرچهارراه می‌آورد تا آدامس بفروشد. امروز دخترک جای گل باید آدامس بفروشد.
می‌روم دوری می‌زنم و برمی‌گردم سرچهارراه. از دخترک چند آدامس می‌خرم تا با این خرید اعتمادش را جلب کرده باشم.شروع می‌کنم به سؤال پرسیدن که آیا درس می‌خواند. مریم که انگار چیزی نخورده و توانی ندارد با صورت کبودش که معلوم است آفتاب آن را سوزانده روسری گل‌گلی‌اش را جلو می‌کشد و می‌گوید نه.
- چرا؟
- آقا منوچهر نمی‌گذارد.
- همونی که تو رو صبح‌ها می‌رسونه؟
- بله
- مگه پدرو مادر نداری؟
- چرا دارم ولی من پیش
آقا منوچهر می‌مانم.
- برای چی؟
- خانواده‌ام وضعشان خوب نیست، پول ندارن، من کارمی‌کنم و آقا منوچهر آخر هفته 150هزار تومان به پدرم پول میده.
- به خودت هم پول می‌ده؟
- نه، فقط ناهار و شام.
- چند وقته پیشش کار می‌کنی؟
- یک سال، برادر بزرگترم هم با اون کار می‌کنه، پاتوقش میدان توحیده، داداشم عروسک می‌فروشه.
- خونه تون کجاست؟
-خونه بابام پاکدشته ولی من و داداشم هرندی هستیم توی یک خونه که چند تا دختر و پسر دیگه با ما زندگی می‌کنن.
-پدرو مادرت رو چند وقت به چند وقت می‌بینی؟
- ماهی یکبار
- غذا چی می‌خورید؟
-‌ماکارونی، استامبولی، عدسی، لوبیا از اینجور چیزا
- لباس چی؟
- آقا منوچهر لباس دسته دوم می‌خره
گرم صحبت با دخترک هستم که کسی از پشت یقه‌ام را می‌گیرد، وقتی برمی گردم می‌بینم منوچهراست که زل زده به چشمانم و انگار که دزد گرفته باشد داد می‌زند که با دخترش چه کار دارم، با هزار بدبختی خودم را از او جدا می‌کنم و البته می‌گویم که خبرنگارم و حالا من دستش را می‌گیرم و با دست دیگرم شماره پلیس را می‌گیرم ولی نمی‌دانم که چطور می‌شود با داد و فریادها و شلوغ کاری منوچهر، دورمان پر از آدم می‌شود و او با مریم غیبش می‌زند. حالا چند روزی است که دخترک را آنجا نمی‌بینم، شاید منوچهر به من ناسزا می‌گوید که بازارمطهری – سهروردی را برایش تعطیل کرده ام.

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید :

نظرات :

شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.

شما هم نظر دهید

برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید


Bourse24 Ads 270

پاسخ به سوالات بورسی شما
Bourse24 Ads 250
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 265
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 259
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 271
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 143
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 208
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 25
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 27
تبلیغ بورس24