شاخصی که امروز بهلحاظ عددی «سقفی» را نشان میدهد، در واقعیت تا رسیدن به سقف واقعی کیلومترها فاصله دارد.
محمود رضا خواجه نصیری
سقف واقعی بازار مدتهاست که از ما دور شده است .سقف شاخص سرابی بیش نیست پس نباید پشت این سراب بیهوده ترمز کرد.شاخصی که امروز بهلحاظ عددی «سقفی» را نشان میدهد، در واقعیت تا رسیدن به سقف واقعی کیلومترها فاصله دارد.
شاخص بورس، بهواسطهی آنچه باید «تورم بالا و مزمن» و «ماهیت ساختاری شاخص» نامید، بهظاهر اعدادی بزرگتر را نشان میدهد،اما در گذر زمان، در معنای واقعی خود کوچکتر و فرسودهتر شده است.
شاخصی که در این سالها با سودهای نقدی و اثر تصاعدی آن فربه شده ( چرا که به اشتباه سودهای تقسیمی را سرمایه گذاری مجدد در نظر محسوب می کند) دیگر توان نمایانگری واقعی بازار را ندارد.این شاخصِ سنگین و کند، نمیتواند سقفی واقعی برای بازار ترسیم کند.
هرچه زمان میگذرد، تورم و انباشت سودهای نقدی، آنچه را که بهلحاظ عددی «سقف شاخص» یا «رکورد جدید» مینامیم، از معنا تهیتر میسازد.چرا که حتی زمانی که به همان ارقام گذشته شاخص بازمیگردیم، در واقع بخش قابلتوجهی از ثروت از دست رفته است.
شاخصی که امروز با عددی بزرگتر خودنمایی میکند، دیگر نشانهی بازده چشمگیر بازار نیست؛ بلکه نمایشگر تورم، سودهای توزیعشده و ارزش ازدسترفته است.برای رسیدن به حداقل برابری با گذشته، باید از فریب این شاخص فاصله گرفت — شاخصی که دیگر نه آینهی بازار، که دفتر خاطرات آن است.
اگر رشد این شاخص هر از گاهی روی میزهای دولتی «پرزنت» میشود تا گفته شود حال بازار خوب است یا برای آن کاری انجام شده، ما نباید در توهم این اعداد گرفتار شویم.شاخص کل بورس هنوز فاصلهی زیادی با نقطهای دارد که بتوان آن را نشانگر حفظ و رشد واقعی سرمایه دانست.
برای رسیدن به جایی که از «سقف واقعی بازار» سخن بگوییم، باید مسیر رشد طولانی و پرشتابتری را طی کرد — چرا که آنچه امروز سقف مینامند، حتی قادر به جبران عقبماندگی بازار از تورم نیست.
اگر بازارسهام بخواهد حتی بخشی از کاهش قدرت خرید پول را جبران کند، سطح شاخص باید بسیار بالاتر ازسقفهای اسمی گذشته باشد تا معادل واقعی مشابهی را نشان دهد. بنابراین، در چنین شرایطی، رد شدن مداوم از سقفهای عددی رفتاری منطقی و متناسب با واقعیت تورمی اقتصاد است
با چنین ساختاری، شاخص کل بورس بیش از آنکه ابزار تحلیلی فعالان حرفهای بازار باشد، به ابزاری غیربازاری و غیر روایی تبدیل شده است؛ عددی که گاه برای «پرزنت کردن حال خوب بازار» در دستگاه اداری بهکار میرود، نه برای فهم واقعیت اقتصادی.
اما فعالان بازار نباید اسیر این دام شوند.شاخص کلِ امروز، از حیث سطوح عددی، از حیز انتفاع تحلیلی خارج شده است؛ دیگر نه مبنای مقایسه میانمدت دارد و نه قدرت بازنمایی واقعی ثروت سهامداران را. در چنین فضایی، درگیر شدن با مفهوم «سقف شاخص» تنها وقت و ذهن بازار را تلف میکند.
شاخص کل در این سالها از سودهای نقدی چاق شده است؛ شکمی فربه از انباشت گذشته، اما با اندامی نحیف از واقعیت امروز بازار. اگر آن را هنوز «نمایانگر بازار» بدانیم، در واقع موجودی سنگین و کند را پیشِ رو داریم که وزنش از خاطرات انباشته آمده، نه از تحرک زندهی سرمایههانباید این شاخص بورس، درونش ما را بکشد و بیرونش مردم را!















نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.