در یادداشت خواجه نصیری درباره شایعه افزایش کارمزد صندوقها، نقدی جدی بر نگاه تصمیمسازان بازار سرمایه مطرح شده است؛ او این تصمیم را بیمنطق، ضد توسعه و نشانهای از نادیده گرفتن ذات نهادهای مالی دانست و هشدار داد که افزایش کارمزدها تنها انگیزه سرمایهگذاران را کاهش داده و روند جذب سرمایه در بورس را معکوس خواهد کرد.
بورس24 : در سال ۱۳۸۸ با هزار زحمت و التماس، قانونی تصویب شد برای توسعهی ابزارها و نهادهای مالی جدید؛ و چه حجمی از انرژی گذاشته شد تا مالیاتها — از جمله معاملات ابزارهای نوین و صندوقها — حذف شود تا این محصولات مالی جان بگیرند.
خرواری از دلایل پشت هم چیده شد؛ از ایجاد جذابیت برای هدایت سرمایه تا تشویق مردم به سرمایهگذاری غیرمستقیم و حرفهای، و جلوگیری از مالیات مضاعف؛ تا لقمهی چرب و نرم مالیات را از بشقاب دولت همیشهحریص به درآمد برداریم، و شیرینی باشد به کام سرمایهگذارانی که بازار سرمایه را — با همه کاستیهای اقتصاد ما — بهعنوان مقصد سرمایهی خود انتخاب کردهاند.
طبیعتاً به استناد همهی آن دلایل، کارمزدها چنان تعیین شد که با اصول و منطق در تضاد نباشد. واقعاً زشت بود اگر جنسی را با دو صد چانهزنی با تخفیف از بیرون میخریدیم و به اهل خانه گرانتر میفروختیم.
هنوز برای من قابل هضم نیست که چگونه چنین تصمیمی در خصوص افزایش کارمزد معاملات صندوقها گرفته شد و چرا باید شخصیت ذاتی ابزارها و نهادها به این راحتی نادیده گرفته شود.
اهدافی که شاید پشت چنین تصمیمی باشد، آنقدر بیمنطق و عجیب است که حتی از حدس زدنشان هم ابا دارم.
اما نتوانستم خودم را قانع کنم که در خصوص این گاف بزرگ سکوت کنم.
۱. شاید خواستهاند منابع را از صندوقهای دارای مزیت مالیاتی به سمت سهام هدایت کنند!
احتمالاً در کسب معافیت مالیاتی برای سهام خود را ناتوان دیدهاند و برای افزایش حجم معاملات سهام، تصمیم گرفتهاند حجم معاملات صندوقها را کاهش دهند!
با یک ضربه، چشمِ آن یکی را کور کردهاند تا شاید دیگری بینا شود!
نمونهاش را در محدودیتهای اعتباری صندوقهای اهرمی دیده بودیم؛ مدتی بعد از آزمون و خطا، با بازگشت به نقطهی اول، هزینهاش را هم سهامداران دادند.
چه موش آزمایشگاهی مظلومی شده این بازار! جان سهامداران از مداخلههای دستوری بیرونی به لب رسیدهاست؛ دیگر محض رضای خدا از درون نگزیدشان!
۲. شاید هم با توجه به افزایش هزینهها و کمبود درآمد، خواستهاند از محل بخش پرگردش بازار ارتزاق کنند!
چنین نگاهی ریشه در فرهنگی دارد که در کشور ما زیاد دیده میشود؛
بهجای بزرگتر کردن کیک درآمدی، خواهان سهم بزرگتر از همان کیک موجودند — غافل از اینکه با این تصمیمها، کیک کوچکتر خواهد شد و سهمشان نهتنها بیشتر، بلکه کمتر میشود.
تنبلمداری هم البته رفتار متداولی است. برخی کارگزارانی که در یک دست صورتهای مالی قرمز خود را و در دست دیگر دستمال اشکهایشان گرفتهاند، صبح به صبح کرکرهی دکان را بالا میکشند و از زمین و زمان طلب روزی دارند — جز از همت خود.
این زعما که پیشخوان بازار ما هستند، قرار بود محصولات بازار را معرفی کنند، بازاریابی کنند، مشتری جذب کنند و بازار را بزرگ کنند؛
لیکن فعلاً موفق شدهاند ارزش سرقفلی خود را بزرگتر کنند!
جای تعجب ندارد که امروز، در حالی که صرافان رمزارز و فروشندگان طلای آنلاین از صبح تا شب در حال بازاریابی و ایجاد درگاههای جذاب و خدمات متنوع هستند، بازار سرمایه عمدتاً حول عدهای محدود میچرخد که به عشق و ایمان به این بازار ماندهاند.
دوستان و بزرگواران در سازمان بورس عنایت بفرمایند:
در دنیای امروز، بازارهای مالی برای جذب و حفظ سرمایهگذاران رقابت قدرتمندی دارند.
اگر پابهپای این روند در معرفی و بازاریابی، تولید محصولات جذاب و نوآورانه، توسعهی زیرساختها و خدمات، و کاهش هزینهها گام برندارید، نمیتوانید زنده بمانید.
گیرم که وقت و انرژی خود را برای درست کردن کاسهی بزرگتری برای نوشیدن آب از این برکه صرف کنید؛
اگر به فکر توسعهی کانالهای کارآمد از چشمه به سمت برکه نباشید،
دیگر آبی نخواهد ماند که کاسهی بزرگترتان به کار آید.
دربارهی دلایل ضعفهای ساختاری نهادهای مالی ارائهدهندهی خدمات بازار سرمایه، و ناتوانی آنها در جذب و نگهداری سرمایه و سرمایهگذار — که یکی از بزرگترین دلایل عدم توسعهی بازار است — با ارائهی راهکار، بهزودی سخن خواهم گفت.
محمود رضا خواجه نصیری















نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.