خواجه نصیری در یادداشت تازه خود با لحنی تند به سیاست پولی انقباضی بانک مرکزی تاخته و نرخ بهره بالا را عامل فلج سرمایهگذاری و تخریب ظرفیت تولید دانسته است. او در این تحلیل خطاب به رئیسجمهور تأکید میکند که تورم کنونی ریشه در هزینهها و اختلالات عرضه دارد، نه فشار تقاضا، و هشدار میدهد اگر بانک مرکزی بهموقع چرخش سیاستی نکند، خود سیاست پولی به بحران تبدیل خواهد شد.
بورس24 : محمود رضا خواجه نصیری کارشناس بازارهای مالی در یادداشتی خطاب به رئیس جمهور نوشت :
از حرفهای اخیر شما پیداست که پذیرفتهاید سرمایه و سرمایهگذاری نه گناهاند، نه جرم، نه ابزار استثمار.
اتفاقاً تنها چیزهایی هستند که اگر نباشند، روزگارمان سیاه میشود: آب نیست، برق نیست، ظرفیت نیست؛ چون کسی بهموقع سرمایهگذاری نکرده و حالا گرفتار کمبود مزمن شدهایم.
سالهاست به اسم «توزیع ثروت»، نفس صنعتگر و سرمایهگذار را بریدند.
ثروت که تولید نشد… جایش فقر را توزیع کردند.
البته همه میدانیم که کماکان عدهای مصمماند ته این دیگ را هم بتراشند و بعد خود دیگ را پرت کنند گوشهای و با هزار ترفند و حیله تفکرات زهواردررفتهٔ خود را در حلق اقتصاد فرو کنند و مادامی که نفسی باشد آن را فشار دهند.
اما شما حالا نیک میدانید که دیگر چیزی در ته جیب نمانده؛
نه میتوان آن را خرج کرد، نه میتوان آینده را حوالهٔ فرد دیگری کرد.
پس راه دیگری نمیماند: باید سرمایهگذاری کرد.
بانک مرکزی برای مهار تورم، افسار نرخ بهره را رها کرده و ماههاست این سیاست انقباضی را با توجیه «کنترل تورم» ادامه میدهد.
این سیاست یک «داروی تلخ کوتاهمدت» است، نه نسخهٔ دائمی.
کاری است که باید در یک دورهٔ محدود اجرا شود، آنهم وقتی تورم از جنس تقاضاست و اقتصاد سازوکار سالم دارد.
امروز اما تورم ما از جنس دیگری است؛
نه با فشار تقاضا، بلکه با افزایش هزینهها، اختلالات عرضه، کسریهای مزمن و ساختاری.
در چنین شرایطی نرخ بهرهٔ بالا مثل این است که برای فرد دچار چاقی مفرط، استراحت مطلق تجویز کنیم.
نتیجهاش همین میشود که داریم میبینیم:
تورم پایین نمیآید،
انتظارات تثبیت نمیشود،
تعادلی شکل نمیگیرد،
و یک اقتصاد نیمهجان باقی میماند که منقبض میشود بدون اینکه از تورم خلاص شود.
بازار کار ضعیف میشود،
سرمایهگذاری دفن میشود،
نرخ نکول بالا میرود،
و ظرفیت تولید تحلیل میرود.
و همه — از دولت تا صنعتگران — فقط برای بقا هر روز هزینهٔ بیشتری میپردازند.
سیاست پولی از «حل مسئله» تبدیل شده است به خودِ مسئله؛
یک خطای محرز تنظیم در سیاست پولی و نمونهٔ آشکاری از افراط در انقباض پولی.
هر فردی با اندک آشنایی با اقتصاد و سیاستهای پولی میداند که پس از یک دورهٔ انقباض، دیر یا زود باید چرخش سیاستی (policy pivot) یا دستکم عادیسازی (normalization) اتفاق بیفتد.
بانک مرکزی اکنون دو راه بیشتر ندارد:
یا با آمار و فکت واقعی ثابت کند که این حجامت اقتصاد با نرخ بهرهٔ بالا منجر به بهبود شده و نتیجه محقق شده و برنامهٔ خود را جهت خروج از این انقباض اعلام کند،
یا اعتراف کند که این سیاست جواب نداده و از آن دست بکشد.
اما اگر سیاستگذار همچنان روی نرخ بهرهٔ بالا پافشاری کند، این دیگر اسمش «اصلاح نکردن» نیست— این یک موضع لجوجانه و خودویرانگر است؛ و اقتصاد با لجاجت پیش نمیرود.
اگر واقعاً به دنبال خروج از این هچل اقتصادی هستید که به آن گرفتار شدهاید،
باید قبل از هر چیز سیاست پولی را از مسیر تخریب به مسیر عقلانیت برگردانید.
پ ن : میدانم که در مسیر متقاعد کردن بانک مرکزی برای تغییر سیاست نرخ بهره مقاومت بسیار است، اما اگر با این گزاره موافقیم، باید با انتشار تحلیلها و مطالبهگری هوشمندانه فعالانه پیگیر باشیم.














نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.