در این روایت صمیمی از دل یک خانواده بورسی، علیرضا باغانی و دختر نوجوانش ترانه، بیپرده از امیدها، انگیزهها و نگرانیهای خود درباره بورس ایران میگویند. این گفتوگوی صادقانه، تلخی واقعیت و رویای نسل جدید را کنار هم مینشاند؛ جایی که رؤیای ثروتمند شدن با بازار سهام، گاه به کابوس پدرانه بدل میشود.

بورس24 : در روزهایی که بازار سرمایه بیش از هر زمان دیگری زیر سایه ناامیدی و بیاعتمادی قرار گرفته، روایت بیپرده یک خانواده بورسی، تصویری عریان و بیتعارف از واقعیتهای بازار سهام ایران را پیش روی ما میگذارد.
ترانه، دختر پانزدهسالهای که با آرزوی چند برابر کردن پول توجیبیاش به سراغ بازار سهام آمده، و پدرش علیرضا باغانی، روزنامهنگار و بورسنویس باسابقه، در گفتوگویی تلخ و صادقانه، پرده از بحرانها، ناکامیها و پشتپردههای بازار سرمایه برمیدارند؛ جایی که رؤیاهای نسلی تازه، گاه به کابوس تجربهاندوزان قدیمی بدل میشود.
متن گفت و گو ترانه با پدرش در ادامه از نظرتان می گذرد...
داشتم سوشال مدیا را چک میکردم. دخترم اومد نشست کنارم، گفت: بابا بورس یعنی چی؟
تعجب کردم، گفتم: سوالت مفهوم نیست.
گفت: باباجون این بورسی که داری توش کار میکنی چیه، داستانش؟
گفتم: راستش را بگم؟
گفت: عه. اومدم پیش تو که اطلاعات درست بگیرم دیگه، وگرنه سرچ میکردم یا هوش مصنوعی میزدم.
گفتم: اوکی. بورس بازاریه برای تامین مالی ذینفعان سایه و انتقال ثروت از سهامداران حقیقی به گروههای پشت پرده.
با تعجب گفت: یعنی چی؟ راستش را بگو کار واجب دارم.
گفتم: ترانه جان، تمام واقعیت را بهت گفتم. فقط در برخی اوقات، به شکل اتفاقی مثل سال ۹۲ و ۹۹ و ۴۰۲ یه پولی تو بورس اومد و یه پولی هم گیر مردم اومد که البته باز هم بخش زیادی از این پولا از بین رفت و عده زیادی بیچاره شدند.
گفت: ذینفعان سایه چیه؟ چرا داستان را جنایی میکنی؟ تاثیر دیدن سریال گادفادر برای بار هزارم نیست؟
گفتم: پدرجان، سوال کردی منم جواب دادم. ذینفعان واحد همان مافیایی هستند که خانواده کورلئونه بودند. تو کشور ما هم بخش قابل توجهی از افرادی که قدرت دارند عضو مافیا هستند. حالا شاید مثل اون، جنایت نکنند اما یا بازار خودرو دستشونه یا بازار سیگار یا بازار روغن یا بازار ارز یا بازار شکر و و و… همه بخشهای اقتصاد ما یک مافیا یا محترمانهتر سلطان داره و در کشوری که اینطوریه بورس معنا نداره، چون بورس میگه پول باید بیاد در خدمت تولید تا کارخانهها رونق بگیرند و مردمی هم که پول گذاشتن تو بورس سود کنند. بورس ایجاد شفافیت میکنه تو اقتصاد و فلسفه وجودیش احترام به مکانیسم عرضه و تقاضاست. اما در کشور ما این مافیا اجازه نمیده این شرایط شکل بگیره و شفافیت ایجاد بشه.
گفت: پس تو در بورس چکار میکنی؟ نکنه عضو مافیا شدی؟
جواب دادم: پدرجان، من یک روزنامهنگارم که به صورت کاملاً اتفاقی در سال ۸۳ از عالم سیاست، گردشگری و نفت قِل خوردم به سمت بورس و شدم بورسنویس. اگر مافیا بودم که تو الان کانادا داشتی درس میخوندی نه در مرکز تهران، اونم بعد ۲۴ سال سابقه کار بیمهای که من دارم! باباجان، بورس را یاد بگیری خوبه ولی خیلی چیزهایی که تو کتابها میگن و کانالها و پیجها را باور نکن. من هم درسشو خوندم و هم تجربهاش را دارم. تعریف واقعی بورس همینه در کشور ما و لاغیر.
سرم را بلند کردم، گفتم: ترانه! من داشتم برای خودم روضه میخوندم!؟ کجا رفتی یهو؟
گفت: بابا، یه پولی داشتم از تهمونده پول توجیبیها. بچههای مدرسه میگفتن بیار تو ارز دیجیتال و فارکس، باباهای ما کلی سود کردن مخصوصاً بعد برنده شدن ترامپ در انتخابات آمریکا. من پُز دادم گفتم بابا تَه بازار بورسه و از اون یاد میگیرم و پولم را چند برابر میکنم. میخوام دوچرخه برقی بخرم. حالا این طوری که تو از بورس گفتی بیخیال شدم، اومدم به کیانا پیام دادم چطوری وَلت درست کنم. حالا چکار کنم بابا؟
بابا…!؟ بابا؟
با توام!
گفتم: ترانه جان! سرم درد گرفته، میخوام بخوابم. به حرف همان دوستات گوش کن ولی مراقب باش.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.