Bourse24 Ads 261
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 236
تبلیغ بورس24

Bourse24 Ads 264
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 279
تبلیغ بورس24

جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل در سال ۲۰۲۵ نقطه عطفی در خاورمیانه بود؛ بحرانی که فرضیات دیرینه درباره موازنه قدرت را فرو ریخت و ایالات متحده را در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار داد. اکنون واشنگتن باید میان چهار مسیر متفاوت تصمیم بگیرد؛ مسیرهایی که هر یک می‌تواند آینده امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و مناسبات آمریکا با ایران را برای دهه‌ها رقم بزند.

چهار سناریو برای جنگ و صلح با ایران

بورس24 : جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل در سال ۲۰۲۵ نقطه عطفی در خاورمیانه بود؛ بحرانی که فرضیات دیرینه درباره موازنه قدرت را فرو ریخت و ایالات متحده را در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار داد. اکنون واشنگتن باید میان چهار مسیر متفاوت تصمیم بگیرد؛ مسیرهایی که هر یک می‌تواند آینده امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و مناسبات آمریکا با ایران را برای دهه‌ها رقم بزند.

جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل در سال ۲۰۲۵ نقطه عطفی در خاورمیانه بود؛ بحرانی که فرضیات دیرینه درباره موازنه قدرت را فرو ریخت و ایالات متحده را در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار داد. اکنون واشنگتن باید میان چهار مسیر متفاوت تصمیم بگیرد؛ مسیرهایی که هر یک می‌تواند آینده امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و مناسبات آمریکا با ایران را برای دهه‌ها رقم بزند.

چهار سناریوی محتمل پیش‌روی واشنگتن است؛ هر کدام با پیامدهایی سنگین برای امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و سیاست خارجی آمریکا.

تشدیدِ بی‌پایان 

اولین سناریو، تداوم چرخه تشدید است: همان الگوی حملات، خرابکاری و تحریم‌هایی که سال‌ها روابط ایران و آمریکا را شکل داده و در جنگ اخیر به اوج تازه‌ای رسید. در چنین آینده‌ای، ایران توان هسته‌ای و نظامی خود را بازسازی می‌کند، از توقف غنی‌سازی سر باز می‌زند، اما از دستیابی به سلاح هسته‌ای پرهیز می‌کند. واشنگتن و تل‌آویو این وضعیت را غیرقابل‌تحمل دانسته و با تحریم‌های بیشتر، عملیات پنهانی یا حتی حملات نظامی تازه واکنش نشان می‌دهند.

این مسیر به رهبران سه پایتخت امکان می‌دهد از مصالحه اجتناب کرده و چهره‌ای سخت‌گیرانه به نمایش بگذارند؛ اما خطرناک و پرریسک است. خطاهای محاسباتی -که در جنگ اخیر نیز آشکار شد- می‌تواند جرقه یک جنگ منطقه‌ای تمام‌عیار را بزند و بازیگرانی از لبنان تا خلیج فارس را وارد میدان کند. در واقع، تشدید تنش توهم کنترل می‌آفریند، در حالی که عملاً فاجعه را نزدیک‌تر می‌سازد.

توافق، اگر یکی عقب‌نشینی کند

سناریوی دوم بازگشت به میز مذاکره است، اما این امر تنها در صورتی ممکن خواهد بود که یک طرف در موضوع اصلی، یعنی غنی‌سازی اورانیوم، عقب‌نشینی کند. طبق توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، ایران مجاز به یک برنامه محدود و نمادین غنی‌سازی تحت سخت‌گیرانه‌ترین بازرسی تاریخ در یک کشور غیرهسته‌ای بود؛ توافقی که بارها توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و دستگاه اطلاعاتی آمریکا تأیید شد.

اوایل امسال، استیو ویتکاف، نماینده ترامپ، تمایل خود را به چارچوبی مشابه نشان داد. اما تحت فشار اسرائیل -و به‌دلیل میل ترامپ برای پیشی گرفتن از اوباما- دولت دوباره بر مطالبه حداکثری «صفر غنی‌سازی» پافشاری کرد؛ خط قرمزی که ایران در بیش از دو دهه مناقشه هسته‌ای هرگز نپذیرفته است.

با این حال، دیپلماسی کاملاً از بین نرفته بود. یکی از طرح‌های خلاقانه، ایجاد یک «کنسرسیوم منطقه‌ای غنی‌سازی» با حضور ایران و شرکای آمریکا در خلیج فارس بود تا غنی‌سازی به‌طور مشترک مدیریت و نظارت شود. حتی دور ششم مذاکرات نیز برنامه‌ریزی شده بود، اما حمله اسرائیل به ایران این روند را نیمه‌کاره گذاشت و بنا بر برخی گزارش‌ها، مانع یک پیشرفت احتمالی شد. مشکل اصلی اما ساختاری بود. سیاست آمریکا همچنان تحت سلطه جناح‌های طرفدار اسرائیل و ایدئولوگ‌های تغییر حکومت قرار دارد که دیپلماسی را نه راه‌حل، بلکه اتلاف وقت می‌دانند. واقعیت این است که حتی اگر ایران غنی‌سازی را تعلیق می‌کرد، نتانیاهو احتمالاً موضوع را به موشک‌ها یا مسائل منطقه‌ای منتقل می‌کرد تا دشمنی ادامه یابد.

برای رهبری کنونی اسرائیل، تنش دائمی با ایران از زمان پایان جنگ سرد تاکنون چند هدف راهبردی را تضمین کرده است: توجیه حضور نظامی آمریکا در منطقه، کسب حمایت بی‌قید و شرط واشنگتن، به حاشیه راندن مسأله فلسطین و پیشبرد پروژه «اسرائیل بزرگ» از طریق گسترش نفوذ بر غزه، کرانه باختری و سرزمین‌های دیگر. در این منطق، ایران همواره دشمن ضروری باقی می‌ماند.

آیا امکان تغییر این رویکرد وجود دارد؟ برخی تحلیلگران، از جمله «علی واعظ» و «دنی سیترینوویچ»، پیشنهاد یک پیمان عدم تجاوز میان ایران و اسرائیل را مطرح کرده‌اند که بر رفع تهدیدهای متقابل متمرکز است. در تئوری، ترامپ -که تشنه یک «توافق تاریخی» است- می‌توانست آن را فرصتی ببیند. اما با وجود دولتمردانی در ایران که به واشنگتن بی‌اعتماد است و اسرائیل را ذاتاً دشمن می‌داند، و نتانیاهو که از «شبح ایران» برای پیشبرد جاه‌طلبی‌های سیاسی و ایدئولوژیک خود بهره می‌گیرد، چنین توافقی بسیار دور از دسترس است.

عاقلانه؟ بله. ممکن؟ تنها با تغییرات سیاسی بزرگ.

حرکت به سمت ساخت سلاح هسته‌ای

سناریوی سوم این است که ایران، در تنگنای فشارهای بی‌امان، به‌سوی دستیابی سریع به سلاح هسته‌ای به‌عنوان بازدارنده نهایی حرکت کند. وسوسه چنین اقدامی برای کشوری که با تهدیدهای موجودیتی از سوی اسرائیل و ایالات متحده روبه‌روست روشن است؛ اما خطرات آن بسیار بزرگ خواهد بود. حتی اگر ایران موفق به ساخت زرادخانه‌ای هسته‌ای شود، با انزوای شدیدتر، احتمال آغاز یک رقابت تسلیحاتی منطقه‌ای و ادامه جنگ‌های پنهانی مواجه خواهد شد.

تجربه روسیه در این زمینه هشداری جدی است: سلاح هسته‌ای نتوانسته این کشور را از فشار اقتصادی یا درگیری‌های فرسایشی محافظت کند. برای ایران نیز بمب هسته‌ای مشکلات اقتصادی‌اش را حل نخواهد کرد، تحریم‌ها را برنخواهد داشت و جلوی خرابکاری‌ها را نخواهد گرفت. بنابراین، هرچند وسوسه عبور از آستانه هسته‌ای ممکن است افزایش یابد، این اقدامی پرخطر و در نهایت احتمالاً خودویرانگر خواهد بود.

صبر راهبردی و چرخش به شرق

سناریوی چهارم، صبر راهبردی است. ایران وضع موجود را حفظ می‌کند و وارد دیپلماسی تاکتیکی می‌شود، بی‌آنکه انتظار گشایش بزرگی داشته باشد. در این مسیر، سامانه‌های موشکی و پدافندی خود را بازسازی می‌کند، روابط نظامی و اقتصادی با چین و روسیه را تعمیق می‌بخشد و اساساً امید به آشتی با آمریکا و اروپا را کنار می‌گذارد. این گزینه بازتاب محاسبه بلندمدت دولتمردان ایران است: بقا، تثبیت قدرت و انتظار برای تغییر توازن جهانی، در حالی که توجه آمریکا ناگزیر به مناطق دیگری معطوف خواهد شد.

برخلاف بی‌ثباتی سناریوی نخست، این راهبرد مبتنی بر استقامت است. ایران از حرکات نمایشی اجتناب می‌کند و بازی بلندمدت را در پیش می‌گیرد: تحمل تحریم‌ها، جذب ضربات و اتکا به زمان و پایداری برای فرسایش فشارهای آمریکا.

جذابیت این گزینه رو به افزایش است، به‌ویژه پس از آنکه فناوری نظامی چین در جنگ اخیر پاکستان و هند کارآمدی چشمگیری از خود نشان داد. برای تهران، که به‌شدت به توان دفاعی پیشرفته‌تر نیازمند است، ظهور پکن به‌عنوان یک تأمین‌کننده قابل‌اعتماد سامانه‌های مدرن، چرخش به شرق را وسوسه‌برانگیزتر می‌سازد.

با این حال، این مسیر بی‌هزینه نیست: انزوای ایران از بازارهای آمریکا و اروپا را تثبیت می‌کند و خطر وابستگی بیش از حد به چین و روسیه را به همراه دارد. با این وجود، همچنان با روحیه پس از انقلاب اسلامی -یعنی مقاومت و خوداتکایی- سازگار است و به ایران اجازه می‌دهد بقا یابد، قدرت خود را تحکیم کند و بر این باور سرمایه‌گذاری کند که در جهان چندقطبی آینده، سلطه آمریکا بر خاورمیانه رو به افول خواهد رفت.

پرسش اصلی

پرسشی که سیاست‌گذاران آمریکایی و اروپایی باید با آن روبه‌رو شوند، ساده است: در عمل چه گزینه‌ای پیشِ روی ایران گذاشته می‌شود؟ اگر استراتژی همچنان «تغییر حکومت» باشد که در قالب «فشار حداکثری» عرضه شده، باید صادقانه پذیرفت که این مسیر به کجا خواهد انجامید.

جمهوری اسلامی نه با تحریم‌ها و نه با حملات هوایی دود خواهد شد و از بین می‌رود، و نه به شکلی منظم به یک دموکراسی غربی فروخواهد پاشید. نتیجه محتمل‌تر بسیار تیره‌تر است: بی‌ثباتی، فروپاشی و سایه جنگ داخلی در کشوری ۹۰ میلیونی در قلب خاورمیانه. ایران متلاشی‌شده در مرزهای خود محصور نخواهد ماند؛ بلکه موج‌های بی‌ثباتی را به خلیج فارس، عراق، آسیای مرکزی و قفقاز صادر خواهد کرد -و بحرانی پدید می‌آورد به‌مراتب بدتر از خود برنامه هسته‌ای. از همین رو، چالش امروز تنها متوقف کردن پیشرفت هسته‌ای ایران نیست؛ پرسش واقعی این است که واشنگتن و تل‌آویو چه «پایان‌بازی»ای را در نظر گرفته‌اند- و آیا آماده پذیرش پیامدهای آن هستند یا نه

منبع خبر: جماران

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید :

نظرات :

شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.

شما هم نظر دهید

برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید



پاسخ به سوالات بورسی شما
Bourse24 Ads 250
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 276
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 265
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 271
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 143
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 273
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 208
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 259
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 25
تبلیغ بورس24
Bourse24 Ads 27
تبلیغ بورس24