اظهارات محمودرضا خواجهنصیری درباره تجربه «فد پوت» در بازارهای جهانی، بار دیگر این سؤال را مطرح میکند که آنها در بورسهایشان چگونه از بازار حمایت میکنند و ما در بورس تهران با ریزشها چه برخوردی داشتهایم.
بورس24 : مقام سابق نظارتی بازار سرمایه و مدیرعامل تأمین سرمایه تمدن با اشاره به تجربههای جهانی در مدیریت بحران بازارهای مالی گفت: در دنیا مفهومی با عنوان «فد پوت» (Fed Put) وجود دارد؛ به این معنا که نظام پولی، برای ریزشهای شدید بازارهای مالی یک نقطه امن تعریف میکند تا هنگام بروز پنیک و سقوط، وارد عمل شود.
محمودرضا خواجهنصیری با حضور در برنامه «کد به کد» بورس درباره وقایع بورس در سال 99 توضیح داد: فدرال رزرو کاری به منشأ ریزش ندارد؛ چه بحران ۲۰۰۸ باشد، چه کووید، چه یازده سپتامبر یا حتی شکلگیری حباب قیمتی. وقتی بازار دچار ریزش و وحشت میشود، فدرال رزرو باید مداخله کند. این موضوع یک مسئله اجتماعی است و لزوماً ارتباطی با ارزندگی یا غیرارزندگی داراییها ندارد.
به گفته خواجهنصیری، در بحران مالی ۲۰۰۸ آمریکا، فدرال رزرو با خرید بانکهای سمی، ادغام آنها در بانکهای دولتی و استفاده از ابزارهای بیمه ریسک و سیاستهای مالی، مانع فروپاشی بازار سرمایه شد؛ حتی در شرایطی که خود این نهاد الزاماً معتقد نبود همه این تصمیمها از نظر نظری بهترین انتخابهای اقتصادی هستند. با این حال، اگر آن اقدامات انجام نمیشد، بازار سرمایه آمریکا ممکن بود سالها به کما برود و اعتماد عمومی بهطور کامل از بین برود.
حمایت پس از ریزش؛ نه تأیید ارزندگی قیمتها
این کارشناس بازار سرمایه با اشاره به شرایط ایران در سال ۱۳۹۹ گفت: با توجه به ویژگیهای سرمایهگذاری در ایران، پیامدهای ریزش بازار میتوانست حتی اجتماعیتر و فراگیرتر از نمونههای جهانی باشد. شخصاً از مقطعی به بعد معتقد بودم بازار دیگر ظرفیت رشد نداشت، اما فضای سیاسی باعث شد تعادل میان میل به رشد شاخص و ظرفیتهای واقعی بازار از بین برود.
وی افزود: با وجود این، پس از ریزش بازار، اصل حمایت امری ضروری بود. این همان مفهومی است که در دنیا از آن بهعنوان فعال شدن «فد پوت» یاد میشود. فعال شدن حمایت به این معنا نیست که داراییها الزاماً باارزش هستند یا قیمتها توجیه بنیادی دارند؛ بلکه هدف، حفظ کارکرد اجتماعی و جلوگیری از فروپاشی اعتماد عمومی به بازار است.
خواجهنصیری ادامه داد: در کشورهای توسعهیافته، همزمان با فعال شدن این حمایت، ابزارهای مکمل مانند سیاست نرخ بهره و سایر تمهیدات پولی و مالی بهکار گرفته میشود تا سرمایه در بازار باقی بماند. شاید در ایران این ابزارها بهشکل حرفهای و کامل استفاده نشد، اما اصل تصمیم در سال ۱۳۹۹، از جنس همین نگاه بود.
خطای بزرگ؛ تبدیل بورس به بیلبورد تبلیغاتی
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به بُعد سیاسی ماجرای بورس تأکید کرد: لزوماً اینطور نیست که دولت بعدی عامدانه قصد ریزش بورس را داشته باشد، اما اشتباه نخست را همان دولت وقت مرتکب شد؛ جایی که بورس را به یک بیلبورد تبلیغاتی تبدیل کرد؛ کاری که اصولاً نباید انجام میشد.
به گفته خواجهنصیری، وقتی بورس به بیلبورد تبلیغاتی تبدیل میشود، طبیعی است که رقیب سیاسی تلاش کند این بیلبورد را خاموش یا کمفروغ کند. این اقدام الزاماً مستقیم نیست؛ ممکن است تمایل سیستم تغییر کند، ارزیابیها عوض شود، حسهای منفی شکل بگیرد و دوقطبی سیاسی وارد بازار شود.
وی تصریح کرد: از لحظهای که یک مفهوم مالی وارد رقابت سیاسی میشود، دیگر تابع منطق ساده اقتصادی نیست. دولت وقت اشتباه کرد که بورس را بیش از حد بالا کشید و آن را ابزار تبلیغاتی کرد؛ پس از آن رقابتهای سیاسی شکل گرفت و هزینه این تقابل را سهامداران و مردم پرداختند؛ اتفاقی که تقریباً در همه جا، نتیجه پیوند سیاست و بازار سرمایه است.
نتیجه سیاستزدگی؛ رشد بیمهار، ریزش بیمهار
خواجهنصیری در پایان گفت: مسئله عجیب این بود که بورس تا این حد به بیلبورد تبدیل شد، بدون آنکه به تبعاتش فکر شود؛ و پس از ریزش هم نه برنامهای منسجم برای رشد وجود داشت، نه برای حفظ بازار و نه حتی برای مدیریت جمعوجور کردن آن.
وی افزود: آنچه پیش از ریزش هشدار داده شد و تلاشهایی که پس از آن انجام گرفت، مبتنی بر تجربه و دانش بود، اما وقتی سیاست بر یک حوزه اقتصادی سیطره پیدا میکند، معادلات دیگر تابع دو دوتا چهارتای معمول نیست. در سال ۱۳۹۹ دقیقاً همین اتفاق رخ داد؛ هم در رشد، هم در ریزش و هم در نوع نگاه حاکم بر بازار. فراگیر شدن ماجرا میان مردم و نگاه رأیمحور سیاسی، این وضعیت را تشدید کرد و نتیجه همان شد که معمولاً از پیوند سیاست و بازار سرمایه بهجا میماند.














نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.